ミ♥ミ دختـری در باد ミ♥ミ

دل نوشته يه دختر عاشق باد

دوستای گلم دیگه این وبلاگمو آپ نمیکنم

لطفا به آدرس بلاگفام سر بزنید و کامنت بذارید

خیلی ممنون

leila1988.blogfa.com

نوشته شده در سه شنبه 22 اسفند 1391برچسب:,ساعت 9:8 توسط ليلا | |

بـــآلـِشِ פֿـوבҐ را تـَرجــیـح مــےבهــَمـ

شــآنــﮧ هـآیـَﭞ

مــِثـلِ بـآلــِشِ مـُسـآفـِرפֿـآنـﮧ

مـےمـآنـَב

פֿـوبـْ مــے בانـَمـ


سـَرهـآے زیـآבے را


مـِهمــآטּ بــوه{!}

نوشته شده در پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:,ساعت 12:37 توسط ليلا | |


میدونی همیونجور که دل شکستی دلتو میشکنن؟!


میدونی هیچ کس مثل من دوستت نداشت؟!


میدونی تو روزای سختت باهات بودم ولی تو روزای سختم همه تنهام گذاشتن


حتی تو؟!



وقتی داری میری بر نگرد نگاه کن تا دلم نلرزه . . .


خداحافظ!

نوشته شده در شنبه 29 مهر 1391برچسب:,ساعت 8:30 توسط ليلا | |

سهم مَـــن از [تو]

عشق نیستـــ ،
ذوق نیستـــ ،
اشتیاق نیستــــ ،

همان دلتنگے بـے پایانےستــــ


کــه روزها

دیوانـــه امــ مے کند !

نوشته شده در یک شنبه 2 مهر 1391برچسب:,ساعت 17:45 توسط ليلا | |

آرزو هایی در زندگی هست که باید از آنها گذشت...

گاهی باید آرزوهایت را

مثل قاصدک بگذاری

کف دست

و بسپاریشان به دست باد

تا بروند و

سهم دیگران شوند...

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 31 خرداد 1391برچسب:,ساعت 20:43 توسط ليلا | |

ليلا

در آرزویت خواهم مرد

  اما

نخواهم گذاشت پاکی عشق ما آلوده هوس گردد

منتظر خواهم ماند

تا

آنگاه که عشقم را حتی خدا هم تحسین کند

در فراق دستانت اشک خواهم ریخت

اما

دستانت را فقط در خواب

برگونه هایم خواهم فشرد

ازبوی تو مست خواهم شد

وآنرا

بی آنکه حتی تو بدانی باخود به خلوتم خواهم برد

نگاهم را باز ازنگاهت خواهم دزدید تا نبینی بیتابی دل بیقرارم را

از نهادم آه حسرت خواهم کشید

وباز منتظر خواهم ماند

نوشته شده در سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 17:50 توسط ليلا | |

 

 

  دلتنك كودكيم.. .
  يادش بخير ... 
    قهر ميكردم تاقيامت ...
و لحظه اي بعد قيامت ميشد...!!!

 

 

 

 

 

نوشته شده در دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:,ساعت 12:55 توسط ليلا | |

دستمال كاغذی به اشك گفت:
قطره قطره‌ات طلاست
یك كم از طلای خود حراج می‌كنی؟
عاشقم
با من ازدواج می‌كنی؟


اشك گفت:
ازدواج اشك و دستمالِ كاغذی!؟
تو چقدر ساده‌ای
خوش خیال كاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله می‌شوی
چرك می‌شوی و تكه‌ای زباله می‌شوی
پس برو و بی‌خیال باش
عاشقی كجاست!؟
تو فقط
دستمال باش!


دستمال كاغذی، دلش شكست
گوشه‌ای كنار جعبه‌اش نشست
گریه كرد و گریه كرد و گریه كرد
در تن سفید و نازكش دوید
خونِ درد


آخرش،

دستمال كاغذی مچاله شد
مثل تكه‌ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرك و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاك بود و عاشق و زلال

او
با تمام دستمال‌های كاغذی
فرق داشت:
چون كه در میان قلب خود
دانه‌های اشك كاشت.

 

 

شعر از: عرفان نظرآهاری

 

 


نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 12:29 توسط ليلا | |

گوش کن صدای باد میاد 

 

می خواد ما رو با خودش ببره 

 

صدامون ميزنه

 گوش کن صدای پاش میاد 

 

صدای پای باد میاد

میشنوی زوزه میکشه

یه چیزی ناراحتش کرده

تو میدونی ناراحتیش از چیه
 

ببین چطور سر راهش گلها رو لگد میکنه

ببین چطور همه ازش فرار میکنن

اما نمیدونم چرا وقتی باد میاد

من یه حس خوبی بهم دست میده

دوست دارم همراه باد برم

اونم منو با خودش میبره 

همه جا رو میبینم

دشت ها ،کوه ها،شقایق ها ؛همه و همه رو 

باورت میشه یه حس جدید دارم

دارم عاشق باد میشم

اون منو تا اوج میبره

میدونه که خسته ام واسم لالائی میخونه

توی آغوش باد بودن مثل خوابیدن توی گهواره است
  
منم میخوابم و اون نوازشم میکنه

بازم میخوابم ؛اینقدر میخوابم که شاید دوباره بیداری در کار نباشد

 

نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:عشق,ساعت 12:29 توسط ليلا | |

Design By : MihanSkin